محل تبلیغات شما



17 اردیبهشت دل به دریا زدیم و من و زری و ترانه با اتوموبیل رفتیم دره ارغوان طرقبه هوا افتابی و گرم و دلچسب بود و مردم برای هوا خوری امده بودند اگر چه ترس از ویروس کرونا در وجود همه رخنه کرده بود اما دامان طبیعت رنگ و رخساره انان منجمله ما را شاداب نمود .بسیار عکس و فیلم گرفتیم و در واتساپ و اینستا گذاشتیم و خاطرات را مستند ساختیم .باید یاد بگیرم عکس در وبلاگ بگذارم تا این خاطرات زنده تر به یادگار بماند
دیروز تصویری در اینستاگرام از درختان صورتی رنگ و کوه و دشت دره ارغوان طرقبه دیدم دلم گرفت که نمی توانیم ما هم برویم مثل هر سال در بهار و از آن طبیعت دلنشین و بهاری بهره ببریم ویروس کرونا هنوز دست از سر ما بر نداشته است و همه جا هشدار و زنهار که در خانه بمانید اگر چه بسیار از مردمان رعایت نمی کنند .هر روز با بچه ها در گوشه کنار دنیا واتساپ تصویری داریم و آنها هم از راه دور به نرفتن ما از خانه بیرون اصرار دارند .من دیروز دو ساعتی رفتم موسسه مالی که در حال
در این هوای آفتابی و بهاری با حدود ۲۰درجه سانتی گراد و گل های درخت گیلاس داخل حیاط که مست کننده در نسیم باد بهاری خود را می لرزانند حدود پنجاه روز است در اسارت کرونا خانه نشین هستیم ،باز هم اخبار مربوط به ویروس کرونا داغ تر از همه اخبار است بعضی کشورها سیر نزولی دارد و تعدادی افقی و برخی هنوز رو به بالاست کشور هایی که رییس جمهورشان و مدیر اجرایی شان زن بودند بسیار موفق تر بودند خبر های داغ دیگر گزارش دیوان محاسبات ایران است که در این دوران بی پولی پنج
خانه نشسته ام .چای و شیر خوردم و به خبر های رسانه ها گوش می دهم و می بینم ویروس کرونا بعد از چین در ایران سر و صدای زیادی بپا کرده است .دو مورد مرگ یهویی اعلام شد.و نشان از مواردی بیشتر دارد که از روز های قبل وجود داشته اند یک مورد مثبت سر از کانادا در آورده است و امروز جمعه انتخابات هم هست که می گویند رقابتی نیست بخصوص در مشهد .من که آسم دارم بیرون نخواهم رفت . امروز چهارشنبه 7 اسفند 1398 است و من در منزل بیتوته ام چون در معرض خطرم .کرونا همه چیز را تحت
عمه جان طاهره آخرین عمه از شش عمه زاده شده از حمیده (مادر بزرگ خوشگل و خوش تیپ من که در 105 سالگی در دهه 50 شمسی بدرود حیات گفت ) حمیده تک پسرش پدر من بود .به نام "خدابخش که با ارث به جا مانده فراوان از پدر ش حسین علی و مادرش حمیده تا آخر حیات خویش زندگی خود و دو زن و شانزده فرزند را اداره کرد خدابخش در سال 1382 بدرود زندگی گفت و رفت عمه جان 88 سال سن داشت و تا دو سه ماه قبل از رفتن سر حال و پر نشاط می نمودگهگاهی از درد پیری می نالید با عمل
کار یکنواخت در مرکز بهداشت از 7 صبح تا 14 ظهر و معمولا هفته ای یکروز بعد ظهر ها کشیک پیگیری بیماری ها در مرکز بهداشت بقیه روز ها عصر از ساعت 16 تا 20 کار در موسسه مالی .سال 1383 همسر جان بازنشسته شد البته با کمسیون پزشکی با 27 سال و اندی کار در آموزش پرورش بسته و خاموش من با وجود چهار سال کار در آموزش پرورش سالهای 56 تا 60 و 7 سال سابقه بیمه و کار در شرکت های راه سازی و کشاورزی می بایست به کار ادامه دهم احتمالا تا سال 96 که با همه پی گیری

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Civil engineer مهندسی نوعی آفرینش است